تحولات زندگي بشر که سرعت گرفت ، نياز به اطلاعات و ارتباطات هر روز افزايش يافت وتا جایی پیش رفت که امروزه داشتن اطلاعات دقيق و آنلاین از نان شب هم براي مردم مهمتر است وآنانیکه اطلاعات جدید را سریع بدست می آورد از دیگران پیشی می گیرند و موفق ترند.
در حال حاضر روابط عمومی پل ارتباطی بین سازمان و مخاطب است وهرچه این پل ارتباطی مستحکم تر باشد می توان نتیجه گرفت که سازمان در رسیدن به برنامه ها و خدمات رسانی به جامعه موفق تر حرکت می کند چرا که وظیفه اصلی روابط عمومی ها اطلاع رساني دقیق، تبليغ و ترغيب و مشارکت جويي، همگرايي و بهينه سازي اموراست واین وظایف فراتراز نصب بنر و پلاکارد یا درج خبر، عکس، رپرتاژ و آگهی در مطبوعات و یا بخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی است.
روابط عمومي هایی که برمبنای توجيه کردن و روایتگری فعالیت می نمایند توفیق چندانی در مناسبات ارتباطی خود بدست نمی آورند اما روابط عمومي تحليل گر يک روابط عمومي با برنامه است که پيشاپيش امور، رويدادها و روندها حرکت مي کند و همانند مشاوره مطلع رشد پیدا می کند و در تعيين سياست ها و خط مشي هاي سازمان مشارکت مي نمايد. اين روابط عمومي تقويت درک متقابل با مخاطبان را هدف خود قرار داده و با اعتماد به نفس و استدلال، منطق قوي ضمن صيانت از منافع سازمان، از منافع مردم، دولت و سازمان هاي ديگر هم پاسداري مي کند.
روابط عمومي تحليل گر خواست ها، نيازها و گرايشهاي مخاطبان سازمان را تشخيص داده و به مديران سازمان انتقال مي دهد و با ارائه مشاوره هاي تخصصي به سياستگذاران سازمان سهم قابل ملاحظه اي در تدوين سياست ها و برنامه هاي اجرايي سازمان ايفاء مي نمايد.
دكتر علي اكبر فرهنگی دكتراي ارتباطات و فوق دكتراي ارتباطات انسانی پيرامون روابط عمومي و جايگاه آن می گوید: روابط عمومي در جايي مي تواند مطرح با شد كه مردم سالاري و پاسخگويي باشد و بايد روح پاسخگويي درون يك جامعه شكل گيرد. يكي از ابزارهاي مهم توسعه ، روابط عمومي ها هستند ، نقش مهم روابط عمومي در بهينه سازي تصميم گيري هاي سازماني است . روابط عمومي ابزاري در اختيار مديريت است . مديراني كه داراي روابط عمومي قوي هستند تصميم گيري هايشان درست است و برعكس مديراني كه روابط عمومي قوي ندارند اغلب دچار اشتباه مي شوند .
براي روابط عمومي تعابيري به كار برده اند كه مختصري از آنها به این شرح است:
1- روابط عمومي چشم و چراغ يك دستگاه است. روابط عمومي است كه بايد همه چيز را ببيند و همه چيز را نيز زيبا بنماياند .
2-روابط عمومي مغر متفكر و موتور محركه و شريان حياتي و دايمي دستگاه است .
3-روابط عمومي هدف و چگونگي كليه برنامه ها را ترسيم مي كند .
4-روابط عمومي مشاور امين مدير و كليه كاركنان دستگاه است. پس لازم است كه مدير و كاركنان صد در صد به وي اعتماد دشته باشند.
5-روابط عمومي آيينه زيبايي هاست . يك اطاق شيشه اي است كه از هر طرف آن همه چيز زيبا ديده مي شود.
6- روابط عمومي هنر و علم اجتماعي است كه درون و برون دستگاه را به هم پيوند مي دهد.
7-روابط عمومي حافظ منافع دستگاه مربوطه و مردمي است كه با آن سر و كار دارند .
تعريف روابط عمومي در بيتعريفهاست. اين را مدير روابط عمومي «مايکروسافت» ميگويد و «بيلگيتس» ـ غول رايانهاي جهان يک تعريف ديگر هم به آن اضافه ميکند.
«گيتس» ميگويد: «موفقيت بدون روابط عمومي خوب يک آرزوي بد است.»
اين نماد بيتعريفها در کشور ما هم تعريف مشخصي ندارد. خيليها در ضمير ناخودآگاه «روابط عمومي» را کليد تمامي قفلهاي بسته ميدانند و سازمانهاي بدون روابط عمومي را با حصارهاي آهنين و درهاي بسته سنگين به ياد ميآورند.
اين تعريف تقريبا با واقعيت همخواني دارد اما روابط عمومي ابعاد و زواياي پنهان و پيداي ديگر هم دارد. روابط عمومي موجودي زنده است که نفس ميکشد، راه ميرود، حرف ميزند، قد ميکشد، لبخند ميزند، درگير ميشود، بحث ميکند، گاه به پيري و فرتوتي تن ميسپارد و گاه ميميرد. کامياري و ناکامي يک سازمان به رفتار همين موجود زنده، بستگي تام و تمام دارد.
گاه بناي عظيم يک سازمان با رفتاري نادرست که از «روابط عمومي» سر ميزند به يکباره فرو ميريزد و گاه سازماني گمنام با رفتار حرفهاي يک روابط عمومي سري در ميان سرها درميآورد و راهي ديار کامکاران ميشود.
روابط عمومي در هزاره سوم، مرز ارتباطات را درهم شکسته و هماکنون به دنبال يافتن و درک افقهاي تازهتر است. افقهاي فراسوي آنچه تاکنون از آن به منظره رويايي يک روابط عمومي موفق تعبير شده است.
آن سوي ارتباطات گسترهاي وسيع در انتظار روابط عموميهاست که ميتواند سطح آنان را از «پيشاني سازمان» به «مغز سازمان» ارتقا بخشد و ماموريتهاي تازهتر ـ و البته مخاطرهآميزتري ـ را براي اهالي روابط عمومي رقم بزند.
در جهان امروز يک روابط عمومي موفق، يک نيروي واکنش سريع نيست بلکه يک مدير کنشمند است که پيش از شروع واقعه به استقبال آن ميرود. به عبارت ديگر منتظر نميماند که سازمان، آماج تهاجم قرار بگيرد و او با «آتش تهيه» تکذيب، توضيح، جوابيه و شکايت به رويارويي برخيزد بلکه با رويکرد حرفهاي تمامي روزنههاي نفوذ به سازمان را ميبندد که البته اين «بستنها» محصول تفکري است که اهالي روابط عمومي از آن به عنوان «سياست درهاي باز» ياد ميکنند.
شايد «روز روابط عمومي» فرصت خوبي براي شناساندن اين هنر به شهرونداني باشد که جز اطلاعرساني وظيفهاي براي روابط عموميها متصور نيستند و اين جماعت را پلي ميان خود و مسئولان يک سازمان ميدانند.
اما واقعيت اين است که اهالي روابط عمومي که معمولا به جاي منطقهاي چارچوبدار از احساس و شم حرفهاي خود فرمان ميگيرند به اين «تعريف همگاني» اميد چنداني نميبندند و همواره اين روز را با تبريکي خشک و خالي سپري ميکنند.